روز هایی که گذشت ...

ساخت وبلاگ
ساعت یک ربع به چهار بعدظهر است  من ساعت یک کشونده دفتر که مشت خلافکار به ظاهر ذی صلاح ببینم . تمایلی به قبول پرونده ندارم اونا هم تمایل به وعده دروغ دارن ... حال ندارم برم خونه ...میرم یه غذای چرب از مثلا رستوران مشهور نزدیک میگیرم ..مزخرف بود به نظرم.  تبلیغات کاری کرده که چندتا شعبه داشته باشه  بارون می‌آمد..دیشب و امروز دلم تنگه  یکم دست از سر خودم برداشتم ...می خواهم اشتباه برم مسیر را  شاید مسیر اشتباه به مقصد برسه  شایدم من درست و غلط هیچ وقت بلد نبودم  روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 3:34

من نیاز داشتم که با کسی حرف بزنم و احساس کردم کس خاصی برای حرف زدن ندارم 

عجیب بود ..همه بهم می گفتن این کار و رابطه اشتباه است ...خودم می دونستم اما داشتم زور می زدم 

دفعه اول  نبود که بیخودی زور می زدم ..الان ارومم انگار تکلیف ام با همه چی مشخص شده 

با خودم ...حداقل می دونم که دو نفر با من بازی کردن ..همین 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 3:34

نفس ام سنگینه 

این خودم میفهمم که ربطی به آلودگی نداره به قلبم ربط داره 

پتو میپیچم دورم میرم تو هوا آزاد نفسم باز نمیشه 

قلبم سنگینه ..مشاورم نوبت نداره و من احساس عدم کفایت دارم در همه چی 

عنده پیام تو اینستاگرام بین دو اکانت خودمه 

خیلی اوضاع غم انگیزه 

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 26 تاريخ : شنبه 18 آذر 1402 ساعت: 13:19

بی پناه ترین حالت آدم اونجایی که وسط نماز اشک هات در میاد 

میبینی خدا 

تو هم پناهم نبودی 

حتی آدم قهر کردن باهات نیستم ولی ناامیدم کردی ...

وقتی اشک هام دیدی و سکوت کردی ...

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1402 ساعت: 13:37